شناسهٔ خبر: 61995 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یادی از زنده‌یاد «قیصر امین‌پور»/ ادب و شرم تو را خسرو مه‌رویان کرد

قیصر امین‌پور نمونه بارز شاعری بود که کاملا طبیعی با جریان انقلاب پیش‌ آمده بود. این جریان طبیعی انقلاب بود که آنها را به زدودن انحرافات و تحریفات وامی‌داشت و به یادآوری جریان اصلی انقلاب 57.

  

فرهنگ امروز/ بهمن فاطمی

 امروز شصت‌ویکمین زادروز قیصر امین‌پور است. شاعر فقیدی که بیماری‌های مختلف پس از تصادف سال 78 او را 8 آبان 86 به خواب ابدی برد. او در گتوند، منطقه بختیاری خوزستان به دنیا آمد. زمان انقلاب تنها 19 سال داشت و بعد از انقلاب جذب جریان شعری شد که توسط شاعران جوان و متعهد و آرمان‌گرای دهه 60 در حوزه هنری پا گرفته بود. به گواه دوستان و شاعران همراهش در آن سال‌ها، امین‌پور بین آن شاعران جلوه و جلای خاصی داشت. چرا که هم از یک طرف قریحه و غریزه اعتنابرانگیز شاعری‌اش جایگاهی درخور توجه به او می‌داد و هم دانشش در قیاس با سایرین. دانشی که طبعا از وجه آکادمیک شخصیت او می‌آمد. او مطالعات زیادی در زمینه شعر داشت و دوستان و شاعران همنشینش همواره از این دانش او بهره‌مند بودند.

از دیگر نکاتی که در مورد این شاعر فقید می‌توان گفت، یکی این است که تجربه تدریس در دانشگاه هم داشت. او کار تدریس را در ۱۳۶۷ در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و دو سال بعد از آن در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. امین‌پور در سال ۱۳۶۸ جایزه نیما یوشیج را از آن خود کرد؛ جایزه‌ای که به مرغ آمین بلورین معروف بود. عضویت پیوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سمت‌های او بود. او کتاب‌های متعددی داشت که از آنها می‌توان به «آینه‌های ناگهان، به قول پرستو، گزینه اشعار، گل‌ها همه آفتابگردانند، ... و دستور زبان عشق» اشاره کرد.

به مناسبت زادروز قیصر امین‎پور سه تن از شاعران و دوستانش در قالب‌ گفتارهایی، نظرشان را درباره او به «اعتماد» گفته‌اند.

فاجعه جعل اثر به نام قیصر

سید ضیاءالدین شفیعی

وضوعی که به نظرم در مورد قیصر کمتر مورد توجه قرار گرفته، نشر جعلیاتی است که به نام او در فضای مجازی منتشر و دست به دست می‌شود. متاسفانه گاهی آثار بسیار مبتذلی به او نسبت داده و به نام او در سطحی گسترده نقل می‌شود؛ آثاری که او هرگز روحش از آنها خبر نداشته است.

وقتی اتفاقی برای تندیس قیصر امین‌پور افتاد، رسانه‌ها آن‌طور قاطعانه نسبت به آن واکنش نشان دادند در حالی که این هم جعل و با نام او صورت می‌گیرد و رسانه‌ای را برنمی‌انگیزد تا در نکوهش این عمل کاری بکند. گوینده مشهور ما به خودش زحمت نمی‌دهد تا قبل از خواندن اثری به نام شاعر فقید، دقایقی وقت بگذارد و ببیند که اساسا آیا این اثر متعلق به آن شاعر هست یا نه. نتیجه این می‌شود که همان اثر مجعول را بخواند و یکی هم بیاید روی آن آهنگ بسازد و بهترین انیماتور ما با آن انیمیشن بسازد و سایت‌ها و فضاهای مجازی ما آن را منتشر کنند و... این همه جعل و اشتباه فاحش رخ می‌دهد به کسی برنمی‌خورد. این فاجعه است.

متاسفانه غالب کسانی هم که در بزنگاه‌هایی مانند مناسبت‌های تقویمی در مورد قیصر نظر می‌دهند، حرف‌هایی می‌زنند که بارها تکرار شده. من با آن نوع نظر دادن‌ها هیچ موافقتی ندارم. باید سکوت را در برابر چنین فجایعی بشکنیم. این سکوت تنها به قیصر امین‌پور مربوط نمی‌شود و بسیاری را در بر می‌گیرد. سکوت در برابر جعل سخن به نام نویسندگان، شاعران و اهالی فکر و قلم غم‌انگیز است و طبعا در مورد کسانی چون قیصر امین‌پور که کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشته‌اند، ستمی دوچندان است.

متاسفانه ژورنالیسم ما هم به جای آنکه کمک کند تا آدم‌ها بتوانند در شرایطی آسان‌تر حرف‌شان را بزنند، به نوع مبتذلی از اطلاع‌رسانی تن داده است. این وضعیت در رسانه‌های مکتوب به علت خویشتنداری آنها قدری بهتر است اما در رسانه‌های مجازی دقیقا به دلیل نبود این خویشتنداری، اوضاع اسفناکی را شاهد هستیم. چه چیز اسفبارتر از اینکه شما نام قیصر امین‌پور را در اینترنت جست‌وجو می‌کنید و می‌بینید اولین پست‌هایی که پیدا می‌شود، همان جعلیاتی است که کوچک‌ترین ربطی به او ندارند. به نظرم رسانه‌ها باید این چیزها را ببینند. اینها موضوعات مهمی هستند؛ مهم‌تر از اتفاقی که برای تندیس قیصر امین‌پور افتاد.

ماجرای خروج قیصر از حوزه هنری

عبدالجبار کاکایی

یصر امین‌پور در میان شاعرانی که در اوایل دهه 60 در حوزه هنری بودند یک ویژگی برجسته داشت و آن وجه آکادمیک او بود. مطالعات آکادمیک او همواره در حرف زدن‌ها و نظر دادن‌هایش مشهود بود. یعنی ذوقی حرفی نمی‌زد و علمی بود. یکی از پایه‌های ثابت جلسات ما نقد شعر بود و به عقیده من نقد شعر در شرایط انقلابی خودش یک عمل انقلابی است. نقدهای آن دوره بیشتر بر مبنای نوعی جهان‌شناسی بود که شخص به آن رسیده بود؛ یعنی سلیقه‌ای بود. از بین همه آنها قیصر امین‌پور شرایط ویژه‌ای داشت؛ دلیل آن، این بود که تدریس دانشگاهی می‌کرد. بر مبنای دانشی که داشت جزییات شعر را تفکیک می‌کرد و ما همیشه منتظر بودیم که جمع را از نگاه نقادانه خود بهره‌مند کند.

قیصر در مقطعی از حوزه هنری بیرون آمد. یادم هست آخرین جلسه‌ای که کنار هم نشستیم سیدحسن حسینی به شوخی و کنایه گفت «حجه‌الوداع» است. می‌دانستیم آخرین جلسه است. اختلاف‌ها این را به ما نشان داده بود. به خصوص که در آن زمان شعر در حوزه هنری پیشتازتر از سایر رشته‌های هنری بود. مشکل نگاهی بود که سازمان تبلیغات به حوزه هنری داشت. بچه‌های حوزه مثل بچه‌های کف خیابان در سال 57 فکر می‌کردند. زمانی که کسی فکر نمی‌کرد برای گرفتن یک سری امکانات مختصر دولتی مجبور شود ذیل قیمومیت یک نهاد رسمی قرار بگیرد. فشارها از سوی سازمان تبلیغات زیاد شد و ما این فشارها را به معنای عدول از اصول انقلاب سال 57 می‌دانستیم.

نگاهی که در اول انقلاب در فضای حوزه هنری بود، نگاه 99درصد جامعه بود. نگاهی که مساله‌اش فاصله گرفتن از نظام شاهنشاهی و سلطه طاغوت بود. رفته ‌رفته انقلاب به شکل یک نهاد درآمد و در قالب این نهاد است که قرائت رسمی از انقلاب، کم‌کم خودش را به زیرمجموعه‌های خود تحمیل می‌کند. شاعران احساس کردند اجازه زدن حرف‌ها و طرح عقایدشان را ندارند و این وضع دقیقا مصادف بود با طرح مباحثی چون «خط یک» و «خط دو» در فضای سیاسی کشور که بعدها به «روحانیون» و «روحانیت» موسوم شد. خط یکی‌ها گرایش‌شان به امام و شاگردانش بود و اینها اتفاقا نسبت به مسائل روز نوتر می‌اندیشدند. خط دومی‌ها سنتی‌تر و ارتجاعی‌تر بودند. سازمان تبلیغات در مقطعی که فشارها را بر حوزه هنری زیاد کرد، دقیقا متاثر از نگاه خط دومی‌ها بود. نگاهی که همان نگاه راست سیاسی در مقابل جناح «خط اولی» یا همان نگاه چپ بود.

شاعران و از جمله قیصر از حوزه بیرون آمدند و مدتی جلسات‌شان را در کتابفروشی یساولی و بعدها در انبار کتابخانه‌ای در خیابان ظهیرالاسلام برگزار می‌کردند. بعد هم دیگر آن جلسات ادامه پیدا نکرد و این شاعران پراکنده شدند و هر کدام‌شان یک‌جایی رفتند. قیصر به مجله سروش رفت. همان طور که سیدحسن حسینی به مجله کیان و دیگران هم هر کدام جایی دیگر و من و آقای قزوه هم به روزنامه جمهوری اسلامی رفتیم. این بود ماجرای بیرون رفتن قیصر امین‌پور در نیمه دهه 60 از حوزه هنری. در حالی که حفظ آن جمع می‌توانست منشأ کارهای فرهنگی مهمی شود و ثمرات آن تا سال‌ها و دهه‌ها و مدت‌های بسیار طولانی ادامه پیدا کند.

اصیل و صادق بود، نه انحرافی و دولتی

فاطمه راکعی

قیصر امین‌پور بسیار به حافظ علاقه‌مند بود و به نظرم یک ویژگی او را به حافظ شبیه می‌کرد و آن، ‌این بود که مثل حافظ در اوج شاعرانگی، شعرهایی می‌نوشت که برای همه قابل فهم بود. این سهل و ممتنع بودن، ویژگی شعرهای قیصر بود.

قیصر از جوان‌های پرشوری بود که از متن جامعه جوشیدند و به انقلاب پیوستند. او به عنوان یک جوان مستعد در زمینه هنر درخشید. گرچه شاعری، هنر اصلی او بود اما خط بسیار خوشی هم داشت و نقاشی را هم خوب می‌کشید. او به حلقه‌هایی از هنر پیوست که در همان سال‌های اولیه بعد از انقلاب در حوزه هنری آن روز شکل گرفتند. حوزه هنری در آن روزها کانون مهم شعر، نقاشی، فیلم و... بود.

نام قیصر را همواره با زنده‌یاد سیدحسن حسینی به یاد می‌آورم. آن دو در جلسات شعر حوزه هنری بسیار تاثیرگذار بودند.

شعرهای شاعران جوان انقلابی آن سال‌ها، شعرهای اجتماعی بود. شعرهایی بود برای انقلاب. اولین شعرهایی که من از قیصر امین‌پور خواندم، غزل‌ها و غزل‌-رباعی‌های او بود. تا زمانی که جنگ تحملی پیش آمد. جنگ تحمیلی و شهدایی که جانشان را تقدیم انقلاب کردند، مساله شعر شاعران انقلابی آن سال‌ها بود. خصوصا قیصر که اهل جنوب کشور بود و از گتوند دزفول آمده بود. او خاطرات و مخاطرات جنگ را بسیار نزدیک‌تر و عمیق‌تر از خیلی‌ها درک کرده بود. به همین دلیل مساله جنگ و دفاع از کشور و انقلاب به یکی از مسائل مهم و اصلی شعر او در آن دوره تبدیل شده بود. شعرهای قیصر در زمینه دفاع مقدس، شعرهای بسیار تاثیرگذار و ماندگاری است. به طوری که بعضی‌ها ایشان را «شاعر جنگ» یا به بیانی «شاعر دفاع مقدس» می‌شناسند.

بعد از آن سال‌ها و در جریان تحولات سیاسی قیصر و تعدادی دیگر از شاعران از جمله حسن حسینی احساس کردند، گرایش‌هایی برای دور شدن از آن اصالت و آن اهداف اصلی انقلابی به وجود آمده است، این بود که جنبه‌های انتقادی شعر آنها فعال شد و شعرهایی در نقد این انحراف نوشتند. در این بین کسانی که قیصر را خوب نمی‌شناختند و با روحیات او آشنا نبودند، این انتقادها را حمل بر مسائلی دیگر می‌کردند. در حالی که شعر قیصر همواره و در همه دوره‌های شاعری او در زمره اصیل‌ترین و صادقانه‌ترین شعرهای انقلاب بود.

نمونه‌های فراوانی از همه دوره‌های شاعری قیصر وجود دارد که این ادعا را اثبات می‌کند.

امین‌پور همواره در مقام شاعری که آرمان‌ها و اهداف اولیه انقلاب برایش ملاک و مبنا بوده، شعر نوشته است و از این نظر باید او را شاعری انقلابی به معنای واقعی کلمه دانست.

تعریف قیصر امین‌پور از انقلاب و آرمان‌های آن متاثر از منویات شخصی نبود بلکه برآمده از دریافت‌های خالص و صادقانه‌ای بود که از انقلاب داشت و حاضر نبود آنچه را که تشخیص می‌داد با چیز دیگری که به آن اعتقاد نداشت، عوض کند. قیصر در شعرهای جنگ خود حماسی‌ترین و ماندگارترین آثار این عرصه را سروده. شعرهایی که همواره در حافظه تاریخ ادبیات ایران خواهد ماند. این شعرها گاهی برای دفاع مقدس سروده می‌شد، گاهی برای شهدا و جانبازان، گاهی برای بنیانگذار جمهوری اسلامی و... بخش دیگری از زندگی شاعرانه قیصر که ناظر بر بعضی از تحریف‌ها و انحرافات از اصالت‌های انقلاب بود، شعرهای را شامل می‌شود که از جنبه‌های متفاوت از آثار قبلی او بود. قیصر امین‌پور در این شعر نگاهی متفاوت از خود نشان می‌دهد. او نه‌ تنها دیگر جنگ را به عنوان یک مفهوم تکریم نمی‌کند بلکه نگاه صلح‌طلبانه‌ای از خود ارایه می‌دهد. چیزی که باعث بروز سوءتفاهم در مورد او نزد کسانی شد که او را نمی‌شناختند. آنها می‌خواستند، برچسب‌هایی به قیصر و هم‌اندیشان او بزنند که به هیچ‌وجه به آنها نمی‌چسبید.

از سوی دیگر قیصر و دیگر شاعرانی که گفتم مورد انتقاد روشنفکران هم بودند. گروه اول این شاعران را به عدول از باورهای انقلابی متهم می‌کردند و گروه دوم آنها را شاعران دولتی می‌خواندند در حالی که هیچ‌کدام از این دو تعبیر به عقیده من درست نبود. آنها را باید طیف معتدلی از شاعران دانست که همواره دنبال آرمان‌ها و عقاید خود بودند که در واقع همان اهداف اصلی انقلاب بود.

من حتی معتقدم چه آنها که اتهام انحراف و عدول از اصل انقلاب را به قیصر و دیگران می‌زدند و چه آنها که به القابی چون شاعران دولتی متصف‌شان می‌کردند، خود به عدم صداقتی که در این زمینه به خرج می‌دادند، واقف بودند. شعرهای اینها هم انقلابی اصیل بود و متکی و پایبند به آرمان‌هایی که قبول داشتند و هم به تمامی از دل برآمده و مستقل. یعنی نمی‌توان شعر آنها را به هیچ دولتی وابسته دانست. شعر آنها مال خودشان بود. برآمده از وجود خودشان. از درون خودشان. آنها این شعرها را عاشقانه تقدیم انقلاب می‌کردند؛ نه اینکه سفارش پذیرفته باشند.

از سوی دیگر انتقادهایشان به روند انقلاب هم برآمده از انقلابی اصیل بودن آنها بود و نه آن‌ طور که بعضی‌ها اصرار داشتند بگویند، محصول انحراف از جریان انقلاب.

قیصر امین‌پور نمونه بارز شاعری بود که کاملا طبیعی با جریان انقلاب پیش‌ آمده بود. این جریان طبیعی انقلاب بود که آنها را به زدودن انحرافات و تحریفات وامی‌داشت و به یادآوری جریان اصلی انقلاب 57.

آخرین کتاب شعر قیصر امین‌پور یعنی «دستور زبان عشق» به نظر من تجربه بسیار متفاوت قیصر بود. در این کتاب ما شاهد نگاه متفاوت و در عین حال تازه‌ای به هستی، جامعه، انسان و... هستیم. نگاهی که از قیصر در این کتاب جریان دارد، حاوی تاملات تازه‌ای است در باب هستی و از نگاه بدیع او به مساله عرفان هم نشانه‌های مهمی دارد. در واقع «دستور زبان عشق» از تاملات جدی قیصر امین‌پور به عرفان و فلسفه پرده برمی‌دارد و روایت او را از عشق، مرگ و زندگی به ما ارایه می‌کند.

روزنامه اعتماد

نظر شما